دنیای خالی و خیالی کلفت ها
نقدی از وحید صدوقیان
نقدی از وحید صدوقیان 2
نقدی از وحید صدوقیان 3
به بهانه نمایش «کلفت ها » در قزوین
به بهانه اجرا نمایش کلفتها در استان قزوین بهتر آن است نگاهی به این پیچیده از ژان ژنه و البته اجراگران قزوینی بیاندازیم.
کلفتها روایتی است از زندگی دو خواهر پیشخدمت به نامهای سولانژ و کلر که برای مادام کار میکنند. هنگام حضور مادام در خانه، هردو پیشخدمت تبدیل به مطیعترین و فرمانبرترین حالت خود میشوند؛ اما بهمحض اینکه مادام خانه را ترک میکند، بازی «نقشآفرینیِ» دو پیشخدمت آغاز میشود. در طی این بازی، به ترتیب یکی از دو خواهر نقش مادام را بازی میکند و خواهر دیگر تمام سرکوبها و کینههایش به مادام را تخلیه میکند. موضوع اصلی بازیشان بر حول محور قتل مادام میگردد. انگار این نقشآفرینی میان دو خواهر تبدیل به آئینی شده که تمایلات آزارگری-آزارخواهی خود را ارضا کنند؛ یعنی هم توسط مادامِ فرضی تحقیر میشوند و هم او را تحقیر میکنند.
بسیاری معتقدند ژان ژنه نمایشنامهی کلفتها را تحت تاثیر داستانی واقعی نوشته است. کریستین پاپین و لِئا پاپین، دو خواهر آرام و بهشدت به هم وابسته بودند که برای خانم متمولی پیشخدمتی میکردند. آنها چهارده ساعت در روز کار میکردند و نصف روز در هفته مرخصی داشتند. در سال ۱۹۳۳ هردو با کمک هم، زن صاحبکار و دخترش را به طرز فجیعی کشتند. داستان تکاندهندهی این قتل بهشدت موردتوجه روشنفکران دوران واقع شد. سوررئالیستها آن دو خواهر را ستودند و کسانی مثل ژان پل سارتر و ژاک لکان نیز از این واقعه تاثیر پذیرفتند و دست به تحلیل آن زدند. درمجموع، این قتل بهعنوان نماد مبارزهی طبقاتی و ناشی از استثمار طبقهی کارگر شناخته شد.
شباهتهایی میان این قتل واقعی و نمایشنامهی کلفتها وجود دارد؛ اما ژان ژنه در هیچ کجا بهصراحت به تأثیرش از این اتفاق اشاره نکرده است. درهرحال، داستان کلفتها در آغاز شاید کمی شبیه داستان زندگی خواهران پاپین باشد؛ اما بهسرعت راه خود را جدا کرده و وارد دنیای نمایشی خاص ژان ژنه میشود. اصلیترین درونمایهی کلفتها میتواند «توهم بهعنوان سلاحی علیه اقتدار» باشد. سرتاسر کلفتها مملو از لحظاتی است که خواهران پیشخدمت تلاش میکنند تا شرایط سرکوبگر و خفقانشان را با توهماتشان قابلتحمل کنند. آنها به خاطر فقرشان احساس خجالت و کثیف بودن دارند و بازی نقشآفرینی به آنها کمک میکند تا برای لحظاتی هم که شده زندگی ثروتمند و باشخصیتی داشته باشند و اقتدار خود را با کتک زدن دیگری نشان دهند.
ژنه ما را در دنیایی از ابهام معلق میکند؛ نقشها بهسرعت عوض میشوند و هنگام خواندن کلفتها، هرگز بهسادگی متوجه نمیشویم که مثلاً سولانژ در کجا بهجای خودش و در کجا بهجای مادام صحبت میکند.
درواقع اگر داستان کلفتها را کنار بگذاریم، شکل نمایشنامه بهخودیخود ویژگی خاص ژان ژنه را نشان میدهد. واقعیت مدام در حال نوسان است؛ نوسان سولانژ و کلر میان خود و مادام و همچنین نوسان بازیگران میان خود و نقششان.نفی مداوم واقعیت موضوعی است که در سرتاسر کلفتها به چشم میخورد. ژنه میگوید:
ژان ژنه شاعر، رماننویس و نمایشنامهنویس فرانسوی بود که فعالیت سیاسی نیز داشت. در سالهای آغازین زندگی، ولگرد و خرده مجرم بود اما بعدها به نویسندگی روی آورد. آثار عمدهٔ او عبارتند از رمانهای دعوای برست، روزنگاریهای دزد و بانوی گلهای ما و نمایشنامههای بالکن، سیاه زنگیها(سیاهان) پیشخدمتان(کلفتها)، پردهه، مراقبت شدید و هتل اسپلاندید از مهمترین آثار ژنه نمایشنامه سیاه زنگیها است که سه بار به پارسی ترجمه شده. نخستین بار احمد کامیابی مسک این نمایشنامه را از اصل فرانسه ترجمه و چاپ کرد. بهمن محصص و احمد کامیابی مسک از نخستین مترجمان آثار ژنه در ایران بهشمار میروند. ژنه بر خلاف ساموئل بکت و اوژن یونسکو به دشوارنویسی شهرت دارد.
ژان ژنه از نویسندگان سبک ابزوردیسم (پوچ گرا) است و بسیاری از منتقدان آثار وی را بسیار پیچیده می دانند و البته اینرا می توان هنر ژنه نیز محسوب کرد که آثارش را برای خواننده متن گروه اجرایی و البته تماشاگران جذاب تر کرده است.
کارگردان نمایش کلفت ها محمدجواد سلطانی با انتخاب متن کلفت ها دست به یک کار ویژه زده است. البته این درست است که اجرا های متعددی از این نمایشنامه در کشورمان وجود دارد اما این جای بسیار خوشحالی ست که بعد از مدتها صحنه تئاتر استان قزوین شاهد اجرای نمایشنامه بسیار فاخری آنهم از ژان ژنه باشد و تماشاگر قزوینی ای که شاید در سال شاهد یک یا دو کار با متن خارجی ست را به دیدن این سبک کارها نیز عادت می دهد. البته نمی توان منکر شد که اجرای نمایشنامه هایی از نویسندگان ایرانی و البته بومی بسیار خوب و ارزشمند محسوب می شود. اما قرار گرفتن اجرایی از یک نمایشنامه کلاسیک در فضای استان قزوین جای بسی امیدواری و خوشحالی برای بالا بردن فضای آکادمیک تئاتر در استان قزوین است. آقای سلطانی کارگردان نمایش با انتخاب درست این متن در فضای جامعه استان قزوین بخاطر وجود بزرگترین شهرک صنعتی ایران در قلب خود یک استان صنعتی به حساب می آید پس پر واضح است قسمت عمده ای از مخاطبین تئاتر در این استان از قشر کارگر محسوب شوند و یا به گونه ای با این قشر در ارتباط هستند و از آنجایی که نمایشنامه کلفت ها به گونه ای تقابل بین دو قشر پرولتاریا و سرمایه دار محسوب می شود و می توان یک همزاد پنداری را بین مخاطبین و اجراکنندگان بوجود آورد.
جواد سلطانی کارگردان نمایش با روی آوردن به یک کارگردانی مداخله ای نقش خود را نیز بعنوان کارگردان پر رنگ کرده است. وی از کارگردانی واقع گرای این متن دور شده و از المانهای غیرواقع گرایانع در اجرای خود استفاده نموده است. صحنه ای با حجم های استوانه ای تو خالی ، گریم غیر واقع گرایانه بازیگران و بیان اپراگونه آنان گواه بر این مدعاست. گویی کارگردان سعی براین داشته که دنیای نمایش خویش را از دید دو کلفت (کلر و سولانژ) ببیند و ما بعنوان مخاطب شاهد دنیای این دو کارکتر می باشیم اما آنچیزی که به نظر من کمی از تفکر اصلی کارگردان کمی دور شده است وجود رنگها می باشد زیرا اگر بپذیریم که این دنیا ساخته شده بر روی صحنه دنیای ذهنی کلقت هاست پس چطور آنها خود را در فقط در غالب رنگهای سیاه و سفید می بینند و کاکتر مادام را که نماینده قشر سمایه دار است پر از رنگ؟ این معادله وقتی قابل حل است که مخاطب بعنوان یک دانای کل به نمایش بنگرد و این باعث دو دستگی در کارگردانی شده است.
انتخاب و هدایت بازیگران توسط کارگردان بسیار خوب انجام شده است و یک توازن را در بازیگری شاهد هستیم. بازیگران با وجود کم تجربه بودن اما بخوبی توانست اند در قالب نقش مادام و کلفت ها باورپذیر بازی کنند و در اینجا می توان به جسارت کارگردان بخاطر انتخاب این بازیگران کم تجربه و هدایت درست ایشان احسنت گفت. وجود چنین بازیگرانی در صحنه تئاتر استان قزوین نوید دهنده آینده روشن تئاتر در این استان خواهد بود. درست است که گاهی کاستی هایی در نقش آفرینی این بازیگران مانند گاهی توپوق زدن و یا در ارتباط با تماشاگر وجود داشت اما حضور این بازیگران جوان بر روی صحنه و همچنین استفاده درست ایشان از بدن و بیان خود و در خدمت صحنه بودنشان آن کاستی ها را می پوشاند و این باعث یک توازن در بازیگری بین این سه بازیگر جوان و توانمند می شود و امید است که روزی با رفع مشکلات کوچک و هدایت درست اساتید بازیگری در استان شاهد بوجود آمدن سه بازیگر خوب خانم باشیم که سالهاست استانمان در این امر مشکل دارد.
درکل می توان نمایش کلفت ها به کارگردانی محمد جواد سلطانی را یک کار خوب بدانیم زیرا که علاوه بر راضی کردن منتقدین، مخاطب را نیز با یک متن سخت از ژان ژنه راضی نگه داشته است و این برای کارگردان جوانی مانند ایشان جای بسیار امید واری ست.
کلفت ها اولین اجرای عمومی در سالن علامه رفیعی استان قزوین پس از یکسال دوری اهالی تئاتر از صحنه بخاطر بیماری کروناست. سال سیاهی که بسیارغم بار بود و تعداد زیادی از هموطنانمان را خاطر از دست رفتن عزیزانشان داغدار کرد. حال کلفت ها در سالنی اجرا می شود که نام کوچه سالن بنام استاد ناصر ایزدفر ثبت شده است. مرحوم ایزدفر استاد بسیاری از تئاتری های استان قزوین بودکه بخاطر همین بیماری از بین ما رفتند و نامشان به نکویی جاودانه ماند. اما حال همین سالن و همین کوچه با افتخار تئاتر کلفت ها را بر صحنه دارد و نشان دهنده آنست که کرونا با تمام قدرت و مرگبار بودنش نتوانست هنر تئاتر دراستان قزوین را شکست دهد و همچنان چراغ تئاتر در استان قزوین روشن است.
وحید صدوقیان